با خیال راحت پیر شوید
1. در زمینه علت شناسی، در درجه اول نگاهها به سمت خود سالمند، شرایط سلامتی و ویژگیهای رفتاری او معطوف میشود.
سالمندی که خیلی پیر است یا به شدت بیمار است، سالمندی که از بستگان و جامعه جدا افتاده، سالمندی که خود در گذشته آزاردهنده اطرافیان مانند همسر و فرزندان بوده یا سالمندی که به تعبیر عامه زبان تلخ و پرخاشگر است بیشتر در معرض خطر سالمندآزاری قرار دارد.
2. تقریباً همه مطالعاتی که درباره عوامل خطرساز سالمندآزاری انجام شدهاند، کنارهگیری اجتماعی را به عنوان یک عامل مهم در بدرفتاری با سالمندان شناسایی نمودهاند. منزوی شدن و کنارهگیری سالمندان میتواند هم علت و هم معلول آزار باشد. بسیاری از سالمندان به دلیل نقایص جسمانی یا روانی کنار گذاشته میشوند. به علاوه، مرگ دوستان و اعضای خانواده هم فرصت تعامل اجتماعی را برای سالمندان کاهش میدهد.
3. جنسیت نیز توسط برخی به عنوان یک عامل تعیینکننده در سالمندآزاری مطرح میشود و این مسأله را بیان میکند که زنان سالمند در طی زندگی بیشتر در معرض آزار به خصوص سوءاستفاده مالی هستند. هر چند، مطالعات جدیدتر نشان دادهاند که مردان سالمند مشابه زنان سالمند در معرض آزار همسر، فرزندان و دیگر بستگانشان قرار دارند.
4. هر چند درآمد سالمند عامل مهمی در شیوع سالمند آزاری است اما به نظر میرسد مشکلات مالی فرد آزارگر، عامل خطرساز مهمتری باشد. اگر وضعیت طوری باشد که از یک طرف سالمند از لحاظ مالی به مراقب وابسته باشد و از طرف دیگر مراقب هم مجبور باشد بدون کمک سایر اعضای خانواده تمام هزینههای سالمند را تأمین کند احتمال آزار سالمند - چه عمدی و چه غیر عمدی - دور از انتظار نخواهد بود.
گاهی سالمند هم ممکن است شرایطی داشته باشد که مشکلات شخصی مراقب را تشدید کند به عنوان مثال سالمندی که به نوعی از زوال عقل مانند آلزایمر مبتلاست ممکن است خشونتهایی علیه مراقب اعمال کند که خود این رفتار، خشونت متقابلی را در مراقب ایجاد مینماید. این وضعیت میتواند زمینه آزار و غفلت از سالمند را برای مراقبی که خودش مسائل متعددی دارد مساعدتر نمایند
5. فشار مراقبت از سالمند بر مراقبی که آموزش لازم را ندیده، عامل دیگری است که خطر سالمند آزاری را افزایش میدهد. وقتی نیازهای مراقبتی یک سالمند افزایش پیدا میکند فرد مراقب احساس میکند که مسۆلیتی فراتر از توان جسمانی، روانی و مالی او به عهدهاش گذاشته شده است. او خود را در موقعیت جدیدی میبیند که نمیداند چطور باید از عهده آن برآید، نمیداند چطور باید بین نیازهای خود و نیازهای سالمند تعادل ایجاد کند و چگونه باید رفتارهای دشوار و موقعیت خاص سالمند را مدیریت کند و در نتیجه به دلیل خشم، درماندگی و ناکامی شدیدی که تجربه میکند اقداماتی انجام میدهد که در جهت سلامت وبهزیستی سالمند نیست. این حالت اگر چه کاملاً غیر تعمدی است و فقط ناشی از درک پایین مراقب از مراقبت صحیح و یا کمی مهارت وی در این زمینه است اما در هر حال سلامت و منافع سالمند را تهدید کرده و آزار محسوب میشود.
6. چگونگی و کیفیت ارتباط بین مراقب و سالمند قبل از شروع مراقبت، ممکن است یک پیش بینی کننده مهم آزار باشد. هر چه ارتباط کلی مراقب- سالمند قبل از اینکه نیاز به مراقبت به وجود بیاید سالمتر و مطلوبتر بوده باشد، احتمال آزار سالمند در دورانی که نیاز به مراقبت پیدا کرده، کمتر میشود. همچنین در مطالعات اولیه، وابستگی سالمند به مراقب با افزایش خطر سالمند آزاری مرتبط دانسته میشد اما مطالعات بعدی، مراقبین آزارگری را نشان داد که به سالمند وابسته بودند- معمولاً فرزندانی بودند که از لحاظ مسکن و مسائل مالی به والدین سالمندشان وابسته بودند. در برخی از این موارد، وابستگی متقابل هم مشاهده میشود یعنی نوعی دلبستگی هیجانی قوی بین سالمند مورد آزار واقع شده و مراقب آزار دهنده وجود دارد که این شرایط از انجام مداخلات جلوگیری میکند.
7. مشکلات شخصی مراقب مانند مشکلات مربوط به سلامت روان، سوءمصرف مواد و اعتیاد، بیکار شدن، وابستگی مالی به سالمند، ضعف در کنار آمدن با استرس، افسردگی (که در مراقبان متداول است)، دریافت حمایت کم از دیگر اعضای خانواده در مراقبت از سالمند، برداشت ذهنی مراقب از مراقبت از سالمند - مانند این که مراقبت از سالمند دردسرساز و بدون پاداش است- و تمایل به استفاده از خشونت برای حل مشکلات از عوامل زمینه ساز آزار سالمند هستند. گاهی سالمند هم ممکن است شرایطی داشته باشد که مشکلات شخصی مراقب را تشدید کند به عنوان مثال سالمندی که به نوعی از زوال عقل مانند آلزایمر مبتلاست ممکن است خشونتهایی علیه مراقب اعمال کند که خود این رفتار، خشونت متقابلی را در مراقب ایجاد مینماید. این وضعیت میتواند زمینه آزار و غفلت از سالمند را برای مراقبی که خودش مسائل متعددی دارد مساعدتر نمایند.
8. کنارهگیری خانوادهای که از سالمند مراقبت میکنند از جامعه نیز سبب میشود تا دیگران از مشکلات و نیازهای آنها مطلع نشده و حمایتی نکنند و در نتیجه میزان توان کنار آمدن آنها کاهش یابد.
9. در مقوله عوامل اجتماعی و فرهنگی هم میتوان به کاهش ارزش و احترامی که جامعه برای سالمندان قائل است اشاره کرد. تا زمانی که سالمند به عنوان فردی مصرف کننده، شکننده، ضعیف ، وابسته و کم اهمیت تلقی میشود جامعه نمیتواند به اهمیت سالمندان و تأثیری که حمایت و مراقبت درست از آنها در اعتلای اجتماعی و فرهنگی جامعه دارد دست یابد. همچنین تا زمانی که این باور در جامعه وجود دارد که آنچه در خانه افراد اتفاق میافتد در همه شرایط یک مسئله خصوصی و خانوادگی است و دیگران به هیچ وجه نباید در آن مداخله نمایند نمیتوان به گزارش موارد سالمندآزاری توسط کسانی که آن را در همسایگی خود میبینند امیدوار بود. بنابراین زمینه ایجاد آزار یا تداوم آن علیه سالمند باز هم مساعدتر میشود.
10. سیاستگزاریهای سلامت هم یکی از عواملی است که سلامت عمومی و بهزیستی افراد جامعه به خصوص سالمندان را که آسیب پذیریشان نسبت به بد رفتاری بیشتر است، تحت تأثیر قرار میدهد.
ده عامل خطرساز سالمند آزاری را بیان کردیم. نظر شما در مورد این عوامل چیست؟ آیا مطالعات و تجربههای شما به عاملی مضاف بر عوامل مطرح شده رسیده است؟ آیا به نظر شما عامل خطرساز نوظهور دیگری وجود دارد که جامعه و فرهنگ ما را در این زمینه مورد تهدید قرار داده باشد و ما به آن اشاره نکرده باشیم؟ اگر نظر یا دیدگاه خاصی در این مورد دارید، همین حالا وقت بیان آن است. منتظریم!
راحله فلاح
بخش خانواده ایرانی تبیان
مطالب مرتبط: